من رسماً از بزرگسالی استعفا می دهم
 
بدین وسیله من رسماً از بزرگسالی استعفا می دهم و مسئولیتهای یک کودک هشت ساله را قبول می کنم .
می خواهم به یک ساندویچ فروشی بروم و فکر کنم که آنجا یک رستوران پنج ستاره است
.
می خواهم فکر کنم شکلات از پول بهتر است، چون می توانم آن را بخورم
!
می خواهم زیر یک درخت بلوط بزرگ بنشینم و با دوستانم بستنی بخورم
.
می خواهم درون یک چاله آب بازی کنم و بادبادک خود را در هوا پرواز دهم
.
می خواهم به گذشته برگردم، وقتی همه چیز ساده بود، وقتی داشتم رنگها را،جدول ضرب را و شعرهای کودکانه را یاد می گرفتم، وقتی نمی دانستم که چه چیزهایی نمی دانم و هیچ اهمیتی هم نمی دادم
.
می خواهم فکر کنم که دنیا چقدر زیباست و همه راستگو و  خوب هستند
.
می خواهم ایمان داشته باشم که هر چیزی ممکن است و می خواهم که از پیچیدگیهای دنیا بی خبر باشم
.
می خواهم دوباره به همان زندگی ساده خود برگردم، نمی خواهم زندگی من پر شود از کوهی از مدارک اداری، خبرهای ناراحت کننده، صورتحساب، جریمه و

می خواهم به نیروی لبخند ایمان داشته باشم، به یک کلمه محبت آمیز، به عدالت، به صلح، به فرشتگان، به باران، و
...
این دسته چک من، کلید ماشین، کارت اعتباری و بقیه مدارک، مال شما
من رسماً از بزرگسالی استعفا می دهم.