
روزی میرسد که روزها را بی من سر کنی
روزی میرسد که مرگ عشقم را باور کنی
روزی میرسد که در کنار عکس من
شعرهای کهنه ام را مو به مو از بر کن

روزی میرسد که روزها را بی من سر کنی
روزی میرسد که مرگ عشقم را باور کنی
روزی میرسد که در کنار عکس من
شعرهای کهنه ام را مو به مو از بر کن

همن طور این چراها ادامه پیدا میکنه وقتی که به خودت میای میبینی که حدود ۳-۴ ساعت گذشته و تو هنوز داری به چراها فکر میکنی هنوز خط اولی و به شدت سرت درد گرفته..راستی چرا؟آخه این چراها بایاد جواب داده بشوند.چرا آدم از کسی که انتظار نداره باید ضربه بخوره؟ چرا وقتی که فکر میکنه داره به موفقیت میرسه یک دفعه میبینه که همه چیز عوض شد؟چرا خوشی ها اینقدر ناپایدار هستند؟اینها فکر هایی هستند که وقتی پشت پنجره نشستی و به غروب نگاه میکنی از ذهنت میگذره. البته وقتی بارون بباره بدتر هم میشه. انگار وقتی بارون میباره تموم غصه هات یادت میاد.انگار هر قطره بارون که به شیشه میخوره یه خنجر به سینه تو میخوره.دلت میخواد که بری زیر شرشر بارون وایسی که کاملا بدنت زخمی بارون بشه.دوست داری گریه کنی و خودت رو خالی کنی . اما چه فایده؟به اون چیزی و به اون کسی که دوست داری نمیرسی. میدونین جمع شدن غم و غصه تئی دل خیلی خیلی راحته اما خالی کردن اون از دل خیلی سخته.
فقط ای کاش کنج سایه های غم کسی پیدا میشد که بتونه غمتو بفهمه و بتونه باریدن بارون چشماتو پاک کنه.
امروز میخوام از عشق براتون بگم.شما فکر میکنید عشق وجود داره؟اصلا تا حالا عاشق شدین؟خب گیریم که جوابتون مثبت بود!خب چه قدر نتیجه داده؟اصلا چه جوری به وجود اومده؟جوابتونو میدونم (نمیدونمه).خب بذارین خیال تموم عاشق های دنیا رو راحت کنم. بابا وقت خودتونو تلف نکنید.اصلا چیزی به عنوان عشق وجود نداره .خب ممکنه بعضی ها بگن لابد تو خودت در عشق شکست خوردی که این حرف رو میزنی .نه عزیزم من به خودم اطمینان دارم.نه عاشق شدم نه قصد دارم که بشم. یکی نیست از این عاشق های دربه در بپرسه بابا آخه شده ۱ روز تو عشقتو نبینی بمیری یا بر عکس معشوقت برای تو؟ من منکر دوست داشتن نیستم.آره دوست داشتن وجود داره اما کلمه عشق بی معنیه.چون تا حالا دیگه افرادی مثل شیرین و فرهاد رو دیگه نداشتیم.پس این موضوع نشون میده که عشق تو زمونه ما مرده.
چرا وقتی ۱ خواننده میخونه عشق ۱ چیزی مثل کشک و دوغه ما میگم اه اه بیبین طرف چه جلفه بیببین چه آهنگ مزخرفی خونده.بابا جون به معنی شعر دقت کنید.آخه راست میگه این موضوع آلان درست متناسب حال ماست.
نمیخوام حالتونو بگیرم مخصوصا عاشقهای مجنون.اما ۱کم به کاری که میکنید فکر کنید و کمتر خودتون و اطرافیانتون رو سر کار بذارین و...
ما واقعا تا چیزی رو از دست ندیم قدرش رو نمیدونیم ولی در عین حال تا وقتی که چیزی رو دوباره بدست نیاریم نمیدونیم چی رو از دست دادیم.
اینکه تمام عشقت رو به کسی بدی تضمینی بر این نیست که اون هم همین کارو بکنه پس انتظار عشق متقابل نداشته باش. فقط منتظر باش تا اینکه عشق آروم تو قلبش رشد کنه و اگه اینطور نشد خوشحال باش که توی دل تو رشد کرده.
در عرض یک دقیقه میشه یک نفر رو خر کرد در یک ساعت میشه یکیرو دوست داشت و در یک روز میشه عاشق شد. ولی یک عمر طول میکشه تا کسی رو فراموش کرد.
دنبال نگاهها نرو چون میتونن گولت بزنن.دنبال دارایی نرو چون کم کم افول میکنه.دنبال کسی باش که باعث بشه لبخند بزنی چون فقط با یک لبخند میشه یه روز تیره رو روشن کرد. کسی رو پیدا کن که تو رو شاد کنه.
رویایی رو ببین که میخوای. جایی برو که دوست داری. چیزی باش که میخوای باشی. چون فقط یک جون داری و یک شانس برای اینکه هر چی دوست داری انجام بدی.
آرزو می کنم به اندازه کافی شادی داشته باشی تا خوش باشی. به اندازه کافی بکوشی تا قوی باشی. به اندازه کافی اندوه داشته باشی تا یک انسان باقی بمونی و به اندازه کافی امید تا خوشحال بمونی.
شادترین افراد لزوما بهترین چیزها رو ندارن. اونا فقط از اونچه تو راهشون هست بهترین استفاده رو میبرن.
عشق با یک لبخند شروع میشه با یک بوسه رشد میکنه و با اشک تموم میشه.
وقتی به دنیا اومدی تو تنها کسی بودی که گریه میکردی و بقیه میخندیدن. سعی کن یه جوری زندگی کنی که وقتی رفتی تنها تو بخندی و بقیه گریه کنن.
صوت صدا در دریا ی تنهاییم
دیگران در جام هم امیزند
تشنه ی خباثت مرا نوشیده و خالیم
هر چند که ابرفتم و بر جا خواهم ماند
اما تا سر دریا ها ی نا مرد جاریم
شاید بادم و در جوی هوا یم
که تواند گذارد لب بر لبانم
در تنم باشد اما رنگ نیست تا دهد نشانم
یار پی خطی بهر نوشتن و راست است
خط خمیده و نا راست و یاغیم
خط کش با هم بودن .بیگانه است
خواهم روم به در یا و سنگیم
لیک دلتای هجران مانع است
همه از جنس گاز و در هوا ی خویشند پی پرواز
لیک منم که ز سرما ی نگاه ها ما یع ام
جاذبه ی تقدیر مرا خوشش ا مده
زور چرخش زمانه با او ست و تابعم
ذره ی خاکی کناره ی ساحلم
موج مرا برد و مضروب موج دریایی ام
تا وسط دریا ها ویران شوم
رسوب کنم و لایه ی فسیل تنهایی ام
یار وفادار من تنهاییست که فراموشم نخواهد کرد
اتش عشقست بر من
که خیانت و خاموشم نخواهد کرد
تنها حامل کوله بار که به خانه ی ما اید
هجرانست که بار اشک را خالی از اغوشم نخواهد کرد
چشم شده معتاد به جاری شدن اشک بر رویش
مثل یک کویر خشک است . که ان شده جویش
کاج غریبم در میان چل چل صد پرنده
چه سبز باشم در خزان لانه ای رویم نیست
چون که شاخه ی از جنس با کسی بودن ندارم
معاشقه با بلبل در تقدیر و خویم نیست